سربازها به مرخصی می روند
با سرهای تراشیده و پوتین های بد بو
با لودگی
به مسخره می گیرند
ایست خبر دار
و شعار های صبحگاهی را
غرق دررویای بوسه مادر و شامی خوشمزه
جا می گذارند
کابوس کلاغ پر و انفرادی را
کنار جاده
مسافران از پشت شیشه اتوبوس
به آنها لبخند می زنند
از بغل دستی می پرسم
سرباز ها کی به مرخصی خواهند رفت؟