چه کسی رویایم را می دزدد
این من هستم شاید
در سکون خاکستری لحظه های گیج
و جان خستگی سال های خون وجنون
این تو هستی شاید
با زمزمه های تلخ
بی هیچ که بدانی
و شاید او
با نگاهی پرسشگرو پر تشویش
وآنها شاید
با رشکی
بر رنج و شادی بی پایانی
که غرق میکند مرا
درژرفای نا پیدای اقیانوس ها
و می کشاند
تا قله های گم شده در مه
شاید فاصله ها
فاصله ها
که می پوسانند
در سکوت عقربه های بی حرکت
و جاده های بی مسافر
هر آرزوی کوچک ناممکن را