ایستگاه

موضوع این وبلاگ شعر و ادبیات می باشد

ایستگاه

موضوع این وبلاگ شعر و ادبیات می باشد

بر چه نظاره می کنید

بر چه نظاره می کنید  

گلادیاتور ها مرده اند 

جنگی نیست  

جنون توحش است این که می بینید 

مردی اویخته چون اونگ 

با چشمها ی باز  

و دهانی خشکیده متعجب 

و فریادی ما سیده بر لبها 

به چه گوش فرا می دهید 

ابلهانه اینچنین 

سمفونی وحشت است اینکه می شنوید 

فریادهای آخرین 

به دنبال چه می گردید 

به دنبال کدام شور؟کدام جنون؟  

در سرزمین من مردانی هستند 

مردانی وحشتزده 

گیج 

در چهارراههای سرگردانی 

پشت چرا غهای قرمز 

شادمانی را جستجو میکنند 

و نمی یابند 

جز افیون پریشانی 

و فریادهایشان 

چون زوزه گربه های خشمگین 

گم میشود 

در هوای دودی و دم کرده شهر  

که می گستراند 

آواز تنهایی شان را 

و

 خون  

خون 

 خون گرمشان 

بر اسفالت های خیابان 

شاید که تیغ 

آرامش گم شده شان باشد 

در این دوزخ سرای وحشت 

به چه نگاه میکنید ای عابران ساکت 

گلادیاتورها مرده اند

شب به خیر

دیده بودمت

انگار

در  نیمه شبی بهاری

شنیده بودم

آواز مبهمت را

در هر شعر

 هر ترانه

آن گاه که

زمزمه می کردی

زیر لب

 آرام

با نجوایی خاکستری

تا  پیدا کنیم

لحظه های رنگین عطر آلود

 گم شده

در

مدارهای عادت و تکرار

و بنوشیم

  آفتاب عسلی رنگ صبح را

قبل از انکه با بوسه  سردی

به ما شب به خیر بگویی!

زمستان خانه من

بگذار بشکندشاخه صنوبر

زیر بارش سنگین برف

بگذار له شود

اقاقی

چه تفاوت دارد

وقتی که برف سیاه

می نشیند

و آب نمی شود

دانلود دفتر پاییز:"شاعر هرگز نمی میرد"

14 آذر 1390.در یک تصادف رانندگی در جاده ی قوچان-شیروان غلامرضا بروسان به همراه همسر باردارش الهام اسلامی و دختر شش ساله شان کشته شدند. مجتبی پسر خردسالشان زنده ماند.در یک روز دو شاعر از دست رفت.این دفتر به همین مناسبت سروده شده و تقدیم شما عزیزان می شود:


آدرس دانلود:

http://s1.picofile.com/file/7209225371/%D9%BE%D9%86%D8%AC%D8%B1%D9%87_%D8%A7%DB%8C_%D8%A8%D8%A7%D8%B2_%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87_%D8%A8%D9%88%D8%AF.pdf.html



باران بارید!


پرنده گریخت هراسان!


اقاقی موهایش را شست


شاید پرنده برگردد