با رویای رنگین کما ن
رنگ پاشید
بر بوم هستی اش
آن قدر
که سیاه شد!
نسیم طوفان را بوسید
دهان غنچه باز ماند از حیرت!
تمشک می چیند
باد وحشی!
ای کبود سبز وبنفش
نشسته بر دامن علف
لرزان از نوازش باد
به چشم من می خندی
نمی بینند
مرگ را
مرده ها
زنده است
آنکه
سلامش می کند
هر روز
مرگ!