ایستگاه

موضوع این وبلاگ شعر و ادبیات می باشد

ایستگاه

موضوع این وبلاگ شعر و ادبیات می باشد

برای مادرم

برای مادرم سه سال عزادار بودیم.سه سالی که خانه را ویران کرد.سه سالی که پدر را  کشت.سه سالی که من  را به جنون کشاند.دیگران که دو سال یا کمتر عزادارند به دیدنمان آمدند.ظرف حلوا را برای ماهیان حوض بردم.خانه را تکانیده بودند.لباس های سیاه و پرچم های عزاداری مادر را درون گنجه ها و کمدها گذاشتند.سه سالی که عزادار بودیم:من و ماهیان.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد