ایستگاه

موضوع این وبلاگ شعر و ادبیات می باشد

ایستگاه

موضوع این وبلاگ شعر و ادبیات می باشد

در ایستگاه هیچ-شعری از مجید میرزایی

 

 

 

 

در ایستگاه هیچ

ایستاده کسی

در انتظار آمدن اتوبوسی

که می‏ برد مسافر را

تا دور دستِ دشتِ مه ‏آلود.

 

بی‏ حوصله از این همه تاخیر

می‏ کاود

چمدانش را

تهی ‏ترین چمدان جهان را :

- یک عکس قاب شده از خود

- یک نامه‏ ی نفرستاده

که جوهرش

نقش بنفشه‏ ی خشکیده

بر جای جای نامه کشیده

یک مشت کاغذ رنگین

- و بادبادکی چروکیده

که هیچگاه مجالِ بال گشودن نیافته‏ ست.

 

در ایستگاه هیچ

ایستاده کسی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد