ایستگاه

موضوع این وبلاگ شعر و ادبیات می باشد

ایستگاه

موضوع این وبلاگ شعر و ادبیات می باشد

جوردانو

 

 

   


 

به من نگاه می کردی انگار 

به من! 

از میان آتش ودود 

با آن نگاه اثیری راز آلود 

توفریب بزرگ را  

در یافته بودی  

و می دانستی 

آتش بر تو گلستان نخواهد شد 

تو خود افسانه بودی افسانه 

دستهایم را بگیر 

سرم را بر دامنت بگذار 

و به من جرات ده! 

دستهایت را به من بسپار 

به سرزمین من بیا  

و ببین 

که فریب بزرگ 

چگونه هر روز در شهر 

چوب های دار به پا میکند 

 وچگونه زنان  را با سنگ می کشد 

به جرم بوییدن سیبی  شاید 

وببین که 

 چگونه دختران کبریت به دست 

 خود حکم خود را اجرا می کنند 

به جرم بوییدن گلی  شاید 

جوردانو!   

تو که می گفتی  

آنان که سکوت می کنند 

ماهی اند 

به من بگو!  

پشت کدام صفحه ی خونین تاریخ 

 پنهان کنم 

چهره ام را  

از شرمی که بر من می رود  

شرم سکوتی سرد 

  به من نگاه می کردی انگار   

به من! 

 

 

   


نظرات 1 + ارسال نظر
محمد امین ناجی جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:23 ب.ظ http://aminsb.blogsky.com

سلام
خسته نباشید
خیلی وقت بود یه آپ درست و حسابی نکرده بودم الان یه سورپرایز دارم
منتظرم

سلام ممنون که بهم سر می زنید حتمن میام سورپرایزتونو ببینم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد