ایستگاه

موضوع این وبلاگ شعر و ادبیات می باشد

ایستگاه

موضوع این وبلاگ شعر و ادبیات می باشد

در باره ویرجینیا ولف

در باره ویرجینیاوولف

اسمش را شنیده بودم وفیلم ساعتها را هم که براساس یکی از داستانهایش(سرگذشت خانم دالووی) ساخته شده بود دیده بودم .   زمانی در جمعی دوستانه قرار بود در مورد او صحبت کنیم و این موضوع باعث شد که در باره اوبیشترکندوکاوکنم از جمله کتاب اتاقی از ان خودرااز دوستی به امانت گرفتم و خواندم.در مورد این کتاب جالب است بدانید، از ویر جینیا ولف دعوت شده بود سخنرانیی در موردموضوع زن وداستان در یکی از دانشگاههای انگلیس ایراد کند. او می توانست  سخنرانی را محدود به چند زن رمان نویس معروف در آن زمان (برونته و جین استین)  کند و سروته قضیه را هم بیاورد اما همین موضوع به ظاهر ساده دستمایه او شد برای یک کار تحقیقاتی  .  اونه تنها بسیاری از آثار زنان نویسنده و شاعر را در دورانهای مختلف مورد بررسی قرار داد و آنها را به طور تطبیقی باهم مقایسه کرد و به نکات جالبی دست یافت بلکه آثار ادبی بسیاری را نیز که ممکن بود به او کمک کند مورد مطالعه قرار داد.نتیجه این تحقیقات در کتاب کوچکی به نام  اتاقی از آن خود  منتشر شد. یک سخنرانی برای او زمینه  یک کار تحقیقاتی شد و برای اون کتاب کوچک چه قدر خواندو چه قدر  فکر کرد این جنبه اش یرای من خیلی جذابه سبک نگارشش هم خاص و جالبه جدی کار میکنه ، عمیق فکر میکنه وسرسام آور می نویسه به قول خودش مثل بطری آبی که سروته شده یاشه.بعداز شش هفته که در بستر بیماری بود ونمی توانست چیزی بنویسد قلم را به دست گرفت، به قول خودش:(با چنان سرعتی مینوشتم که وقتی قلم به دست میگرفتم مثل بطری آبی بودم که سروته شده باشدبا نهایت سرعتی که می توانستم مینوشتم بیش از حد سریع اگرچه حالا برای تصحیح آن نوشته ها  باید زحمت بکشم اما این روش به ادم آزادی میدهد و اجازه میدهد از فکری به فکر دیگر بپرد)نکات دیگه ای که در مورد او برام جالب بود این بود که او به شدت به عوامل عینی توجه داره نه اینکه دید طبقاتی داشته باشه نه بلکه عوامل عینی براش  در بررسی پدیده ها مهم هستند و تعمد داره که این عوامل عینی رو به خواننده نشون بده از یک غذا  گرفته تا  پول هایی که کلیساها با اون ساخته شده اند واین به نظرم به خصوص در زمان خودش خیلی با ارزشه.ویرجینیا به هیچوجه نخبه گرا نیست و هر اثر ادبی را حاصل کارهای پیشینیان نیز میداند .می بینید ؟تفکرش کلی دیالکتیکی هست و پدیده هارو مرتبط با هم می بینه.او نویسنده مدرنی هست که از جیمز جویس  نمایشنامه نویس مدرن ایرلندی هم عصرش بسیار تاثیر پذیرفتهو نکته دیگر اینکه او در زمینه مسائل زنان ابدا سطحی نیست  بلکه از آن جایی که به دنبال حقیقت هست پی به نکاتی در مورد زنان و حقوق اونا میبره.بله او به دنبال حقیقت بود و اما کدام حقیقت کدام قضاوت کدام غم اورا واداشت تا به سبک خانم دالووی قهرمان یکی از داستان هایش  خود کشی کند؟ افسردگی؟افسردگی از چی؟ از تنهایی؟ با وجود دوستانی که داشت ؟با وجود رابطه خوبی که با همسرش داشت؟و با وجود اینکه از بچگی زندگی اش یک سره در جهت علاقه اش به ادبیات صرف شده بود انچنان که میخواست  پس چرا؟ چرا بعضی ها انقدر احساس تنهایی میکنند حتی با وجود آنهمه آدم نازنین و دوست داشتنی که دور و برشون هست؟خیلی کم اورا می شناسم امیدوارم  بتونم بیشتر در باره او بخونم.

نظرات 4 + ارسال نظر
علیرضا عسگری پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:14 ق.ظ http://avayetorkaman.blogsky.com

شاید جالب نباشه عقاید شخصیم را بروز دهم اما من خودم را یک ناسیونالیست می دانم.و البته سر این عقیده حرف ها دارم.من خودم روزی کسی بودم که ضد ناسیونالیست و این حرف ها بودم اما وقتی تاریخ را مطالعه کردم و با گام استدلال پیش رفتم دیدم ملی گرا تنها راه نجات یک ملته هیچ چه تمدن بزرگ و فراموش شده ای که ما نداریم!البته به قول بچه های حزب پان ایرانیسم: پان ایرانیسم بودن با نژاد پرستی متفاوته.من به شخصه برای تمام فرهنگ ها و تمدن ها ارزش قائلم و بسیاری از آن ها را دوست دارم اما در درجه ی اول باید تمدن و فرهنگ گم شده ی خودم را پیدا کنم.فرهنگی که هیچ نشانی از آن در فرهنگ امروز باقی نمانده.من مانده ام چرا این همه دیدگاه بد نسبت ناسیونالیست گری وجود دارد؟خیلی ها آن را به فاشیسم ربط می دهند که حرف کاملا اشتباهی است.شما ببینید!الان ترکیه و تاجیکستان ذره ذره فرهنگ ما را دارند به خود می چسبانند و به نام خود ثبت می کنند.این کوچک ترین درد ایران است.بسیاری را می شناسم که در مورد کوروش صحبت می کنند اما دریغ از یک کتاب که درباره ی او خوانده باشند.این در چه حالیست؟تاریخ دانان و شرق شناسان ارجمند عاشق ایران و فرهنگ و تمدنش شده اند ما خود ایرانی ها چه؟حتی نمی دانند که کوروش واقعا که بوده است.کوروشی که به نظر من اگر در نظر بیاوریم 2600 سال پیش می زیسته باید بگویم روشنفکرترین و خردمند ترین فرد تاریخ است بدون اغراق و حاضرم برای شما دلیل به همراه مستندات تاریخی بیاورم.

ببینید اینکه شما می گویید به نظر من ابدا ناسیونالیسم به معنای ارجحیت دادن منافع ملی و قومبی به منافع انسانی نیست. من خودم شخصا وقتی یک مکان حتی خیلی کوچک تاریخی و حتی نه متعلق به گذشته ی خیلی دور را می بینم که دارد از بین می رود وقتی میبینم که فرهنگ ما را خودما نمیشناسیم و تحت نام مدرنیسم یا روشنفکر بازی آنرا کمرنگ یا بی رنگ می کنیم ویا تلاش برای یادگیری اش نداریم به قدر ی غصه میخورم که حد ندارد اما در مورد کوروش اینکه خردمند بوده بله موافقم خردمندترین !جای تردید است باید بیشتر تامل نمودو فرهنگ های دیگر موجود درآن زمان را بررسی کرد خیلی خوشحالم که علاقه مند هستید و در این زمینه تحقیق میکنید. در آن دوره که برده داری حاکم بوده امپراطوری ایران نسبت به خیلی از امپراتوری های دوره خودش متمدن تر و پیشرفته تر بوده البته باید فرهنگ و تمدن یونان آشور وایلام مصر و بقیه را هم در نظر داشت که هرکدام برای خودشان کلی حرف دارند. به هرحال خیلی خوبه که این بحث ها را دنبال کنیم البته مطالعات من در این زمینه کم هست ولی تا همین حد که میدانم ملی گرایی نمیتونه راه نجات باشه این به معنای نپرداختن به فرهنگ ملی و قومی نیست اصلا به نظر من اگر جریانی یا شخصی با فرهنگ مردم خودش آشنا نباشه نمی تونه قدمی از قدم برداره منظورم البته نگاه فرصت طلبانه و یا ابزاری نسبت به فرهنگ ملی نیست خلاصه کلام اینکه همه این حرف هارا قبول دارم به شرطی که منافع ملی برمنافع انسانی و بشری غلبه نکنه که اگر بادید درست و انسانی به قضیه نگاه کنیم دلیل نداره که این اتفاق بیفته.
یک نکته را هم در نظر بگیرید بسیاری از اندیشه هایی که در ان دوران به بعضی پادشاهان نسبت داده می شود حاصل خرد و اندیشه جمعی و یا دانشمندانی است که شاید نامی از آنها در میان نباشد . البته باز هم تاکید می کنم این به معنای آن نیست که خرد مثلا کوروش یا هر پادشاه دیگری را نادیده بگیریم بدیهی است در آن دوران علم و فرهنگ در اختیار و گاه در انحصار درباریان و اشراف بوده موسیقی دانش و فرهنگ غالبا تنها با حمایت دربار پیشرفت میکرده و به همین دلیل هم فرهنگ مردم کوچه و بازار مهجور مانده و به سختی قدرت آن را می یابد که خود را به ثبت برساند.اگر کتاب هایی در این زمینه به من معرفی کنید ممنون می شوم

علیرضا عسگری یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:38 ب.ظ

خوب البته من نیز حرفی از برتری نیز نزدم اما جای تعجب دارد که شما از چه چیز تعجب کردید وقتی من از کوروش حرف زدم.نکته ی دیگر این که اتفاقا ملی گرایی تنها راه نجاته اما زمانی موثره که مردم تفکر کنند و با فکر پیش روند.ملی گرایی را باید از ناسیونالیست گری های شناخته شده جدا نمود.مصدق عزیز نمونه ی بارز یک ملی گراست.
قصد خودنمایی ندارم اما تا امروز تقریبا تمام تمدن های دنیا را مورد مطالعه قرار دادم اما ضمن احترام و ارزشی که به همه ی آن ها دارم تنها در بعضی از آن ها حرف از حقوق بشر و برابری زن و مرد حقوق زن و این دست مسائل بود.
برای مطالعه در زمینه ی ایران این کتاب ها را توصیه می کنم:
کوروش‌ بزرگ ققنوس
تمدن درخشان ایرانیان.تهران
از زبان داریوش.کارنگ
ایران در هخامنشی.علمی و فرهنگی
هخامنشیان فرزان روز
تاریخ سیاسی هخامنشی فرزان روز
مبانی تاریخ ساسانیان فرزان روز
ایران و روم فرزان روز
پادشاهی ماد ققنوس
مادها.علمی و فرهنگی
عیلام.علمی و فرهنگی
سایه های صحرا ققنوس.
امپراتوری کوروش.پارسه.زرین
مبانی پارتیان فرزان روز
تاریخ پارس فرزان روز
پارسیان ققنوس-تمدن های گمشده
امپراتوری ایران ققنوس

در مورد خردمندی کوروش این که جای تردید در تمام تاریخ وجود دارد و وقتی وارد مطالعات تخصصی تاریخ می شوید باید بدانید شما در تاریخ اید پس اگر کوروشی است براساس شواهد و مدارک تاریخی است.این مدارک به ما می گویند در 2600 سال پیش زمانی که فراعنه مصر خود را خدا و حام مطلق می دانستند زمانی که عرب ها هیچ تمدن نداشتند زمانی در چین خاقان ها نیز استبدادی عمل می کردند زمانی که در بین سرخپوستان متمدن نیز حاکم جانشین خدای قبیله بود شخصی به نام کوروش آمد که خود را پادشاه نامید و از کاربردن لفظ خدا خودداری کرد.وی در زمانی که غارت مردم امری عادی بود آنان را خان و مان خود و هدیه ی آسمانی دانست و زمانی که بدون ملامت می توانست مردمان ملت های دیگر را غارت کند با آنان چون مردم خویش رفتار کرد و دو هزار سال پیش حرف از حقوق بشر آزادی عقیده آزادی مذهب و منع برده داری زد در حالی که آمریکایی ها تا قرن نوزدهم هنوز برده دار بودند!و اکنون آن آزادی ها در کمتر جای جهان دیده می شود.اگر این فرد با این اندیشه ها را در نظر بگیریم که دو هزار سال پیش بوده خردمندترین فرد تاریخ است.این سخن من بستگی فکر نیست.خود شما مطلعید که من در شعرهایم از بسیاری از هنرمندان و سیاستمداران از باستان تا امروز ارج گذاشته ام بلکه نشان دهنده ی عظمت واقعی کوروش است.
با این حساب گمانم هردو هم عقیده باشیم چون من در عین عشق فراوانم به تمدن فراموش شده از هرگونه تعصب و کوربینی و ندیدن جنبه های منفی نیز دورم.

سلام گفتم کتاب معرفی کنید اما انه یک قطار کتاب منکه نم رسم این همه را بخوانم ولی من متقابلا فقط یک کتاب به شما معرفی میکنم و احتمالا هم انرا خوانده اید کتاب زمینه تکامل اجتماعی ترجمه بید سرخی و یک سئوال از شما دارم کورش تا بابل و یا تا هر سرزمین دیگری که تصرف کرد چگونه پیش رفت بدون جنگ؟ میدانیدبسیاری ازبنا های تاریخی ما رابردگان و معماران یونانی ساخته اندمشخصا بناهای ساخته شده در شوش را البته همه را بردگان ساخته اند حالا اینکه در مقطعی دستمزدی به برخی پرداخت شده بله برای ان زمان یک عمل متمدننانه بوده ولی کلیت قضیه مهمتر از جزییات است بله شاید در ان زمان در سایر کشورهای برده داری وش های خشونت امیز تری به کار برده میشده ولی در کلیت چندان تفاوتی ندارد بین اوباما و مادلین آلبرایت هم تفاوت هست ولی در اسا س چندان تفاوتی ندارند

علیرضا عسگری دوشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:11 ق.ظ

سری بزنید عیدی تلخی گذاشتم

علیرضا عسگری شنبه 5 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:21 ق.ظ http://avayetorkaman.blogsky.com

یه مطلب داغ دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد