ایستگاه

موضوع این وبلاگ شعر و ادبیات می باشد

ایستگاه

موضوع این وبلاگ شعر و ادبیات می باشد

پرسش های یک کارگر باسواد-برتولت برشت

 

«تب» هفت دروازه را

چه کسی ساخت؟

در کتاب ها نام پادشاهان آمده است.

تخته سنگ ها را پادشاهان بر دوش کشیدند؟

و بابل را که بار ها ویران شد

چه کسی هربار ساخت؟

عمله ها ،در کدام خانه های شهر پر زرق و برق لیما

ماوا داشتند؟

در غروب روزی که دیوار چین تمام شد

بنّایان آن به کجا رفتند؟

رم عظیم پر از طاق نصرت است

چه کسی آن ها را بر پا کرد؟

سزار ها بر چه کسانی پیروز شدند؟

آیا بیزانس پر آوازه در سرودها

برای ساکنان خود فقط قصر داشت؟

در آتلانتیس افسانه ای حتی

در آن شب که دریا به کام خود می کشیدش

به دریا افتادگان ،بر سر بردگان شان

نعره می کشیدند.

اسکندرجوان هند را تسخیر کرد.

خودش تنها؟

سزار«گل ها » را در هم کوبید.

دست کم یک آشپز همراهش نبود؟

فیلیپ اسپانیایی ، وقتی ناوگا نش غرق شد، گریست.

جز او هیچکس گریه نکرد؟

فریدریش دوم در جنگ هفت ساله

 پیروز شد.

جز او کس دیگری پیروز نشد؟

بر هر صفحه یک پیروزی

چه کسی شام پیروزی ها را می پخت؟

هر دهه ،یک بزرگْ مَرد.

چه کسی هزینه های جانبی را می پرداخت؟

این همه روایت!

این همه پرسش!

ناتوانی-برتولت برشت

تو ضعفی نداشتی


من داشتم


من عاشق بودم

آن ها از آموختن دست شسته اند-برتولت برشت

مردگان بیش از همه


به خود مشغول اند.


کسی کاری به کارشان ندارد.


کسی دیگر متقاعدشان نمی کند.


از توبیخ و نیش وکنایه در امان اند.


خارج از جماعت اند.


از فرا گرفتن دست شسته اند.


دیگر احدی هم در پی بهبودشان نیست.


ترس-برتولت برشت

از مسافری غریبه

که از رایش سوم برگشته بود

پرسیدند

واقعا چه کسی در آن جا

فرمان می راند،

پاسخ داد:ترس!