ایستگاه

موضوع این وبلاگ شعر و ادبیات می باشد

ایستگاه

موضوع این وبلاگ شعر و ادبیات می باشد

ویسواوا شیمبورسکا

ویسواواشیمبورسکا شاعرمحبوب من در گذشت



 از همان وقتها که کودکی بیش نبودم دوست نداشتم پیر شوم وهمیشه آرزو داشتم قبل از اینکه پیر و ناتوان  و موجودی قابل ترحم شوم زندگی را ترک کنم وقتی با شیمبورسکا آشنا شدم که با وجود هشتاد و چند سال سن ذهنی تازه و زیبا داشت به خودم گفتم انگار پیر شدن انقدر ها هم بد نیست مثل اینکه میشود پیر شد ولی همچنان تازه بود.

 او ساده وعمیق شعر می گفت شاعری ساکت و کم گو بود واهمیت اوبرای من نه به دلیل جایزه نوبلی که در سال 1996 برنده شد بلکه به دلیل نگاه عمیق و انسانی اوست .

آن ها از آموختن دست شسته اند-برتولت برشت

مردگان بیش از همه


به خود مشغول اند.


کسی کاری به کارشان ندارد.


کسی دیگر متقاعدشان نمی کند.


از توبیخ و نیش وکنایه در امان اند.


خارج از جماعت اند.


از فرا گرفتن دست شسته اند.


دیگر احدی هم در پی بهبودشان نیست.


ترس-برتولت برشت

از مسافری غریبه

که از رایش سوم برگشته بود

پرسیدند

واقعا چه کسی در آن جا

فرمان می راند،

پاسخ داد:ترس!

ماهیگیران انزلی

آواز می خوانند


ماهیگیران انزلی


وبه *آب کاکایی ها نگاه میکنند


با حسرت


وقتی که 


در یک غروب مه آلود


به ساحل می کشانند


قایق های خالی  را



*آب کاکایی به زبان گیلکی نام پرنده سفید رنگی است که ماهی صید می کند(مرغ دریایی-حواصیل)


تمشک های سرخ

 پیچیده در دامن بوته زار

تمشک می چیند

باد وحشی!