-
ستاره و اقاقی
یکشنبه 22 آبانماه سال 1390 22:50
ستاره را به اقاقی پیوند باید زد تا زمین بدرخشد سبز
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 آبانماه سال 1390 22:18
به فرض که در خیابان در مترو در خانه در خرابه ها در آسمان در دفتر خاطرات میان گورهای تشنه و ثانیه های عطرآگین و مه آلود جدایمان کنند لب هایمان عمریست که مرده اند این بوسه های هرگز ناگشوده را تا چه زمان اسیر خواب هایم نگاه دارم؟
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 آبانماه سال 1390 18:48
نه خورشید خندید نه باران بارید ابر های تیره تردید!
-
توت ها
چهارشنبه 18 آبانماه سال 1390 18:43
ساده است زندگی به سادگی نوشیدن یک فنجان چای به سادگی یک لبخند یا گرم شدن زیر افتاب زمستان و چیدن دامنی توت ساده است مرگ به سادگی نوشیدن یک فنجان قهوه به سادگی افتادن برگی از درخت به سادگی خوابی عمیق یا رفتن به حیاط خلوت و سخت است وقتی توت هایت را نچیده باشی
-
دره ها
چهارشنبه 18 آبانماه سال 1390 18:36
گفتی از دره هایی که پر نمی شوندجز با استخوان نازنین از گورهای بی نشان نگفته بودی خواندی از قفس از پرندگان از پرواز ناگهان نگفته بودی آن دم که میرفتی در خون تپیده نازنین بگو بگو بگو چه بود آخرین کلام آخرین رویا
-
دستفروش
چهارشنبه 18 آبانماه سال 1390 18:33
پرسیدم چه قدر؟ نگاهم کرد چرا؟ دهانم خشک شد پاهایم به پیاده رو چسبید! Iasked him how much And he watched me why My feet stuck to the pavement My mouth got dry
-
شیفت
چهارشنبه 18 آبانماه سال 1390 18:32
هر صبح به هم سر تکان میدهیم من ومرد همسایه چون مردگان با چشم های یخزده و چهر ه های بیروح و قبر هایمان را عوض میکنیم من به سر کار میروم او از شیفت شب بر میگردد
-
مترو
چهارشنبه 18 آبانماه سال 1390 18:29
جیغ می کشد قطار در ایستگاه له می شود زنی جیغ میکشد زیر چرخها پیاده میشود و سوار می شود کودکی در اغوش زنی که می فروشد جوراب و روسری و دختری که گم می کند عشقش را هراسان در کوپه های جدا سازی و جوانکی که دستهایش می جوید جیب های خالی مردی را جیغ میکشد قطار در ایستگاه بعدی و پیاده می شود جوانک زیر چرخها توی جیبش میرود دست...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 آبانماه سال 1390 13:25
لکه جوهر بر کاغذ افتاد سایه من بر شعر تو